مرکّب از: بی + کیل، بدون کیل. بی کیله. که چیزی را وزن نکنند. بی سنجش: دینت را با عالم حسی به میزان برکشند بی تمیزان کار دین بی کیل و بی میزان کنند. ناصرخسرو. و رجوع به کیل شود
مُرَکَّب اَز: بی + کیل، بدون کیل. بی کیله. که چیزی را وزن نکنند. بی سنجش: دینْت را با عالم حسی به میزان برکشند بی تمیزان کار دین بی کیل و بی میزان کنند. ناصرخسرو. و رجوع به کیل شود
مرکّب از: بی + میل، بی انحراف. بی گردش بسوئی. بی چفسش، زن حائض. (از آنندراج)، حایض و زن حایض ودشتان. (ناظم الاطباء)، حائض. (یادداشت مؤلف)، دشتان (اصطلاح زرتشتیان)، عادت دیده. خون دیده. عذردیده
مُرَکَّب اَز: بی + میل، بی انحراف. بی گردش بسوئی. بی چفسش، زن حائض. (از آنندراج)، حایض و زن حایض ودشتان. (ناظم الاطباء)، حائض. (یادداشت مؤلف)، دشتان (اصطلاح زرتشتیان)، عادت دیده. خون دیده. عذردیده